زندگی رویایی

ساخت وبلاگ
یک‌ ماه هست که مچ دست چپم خیلی درد می‌کنه در کل بخاطر استفاده خیلی‌ زیاد از گوشی ، دستام درد میگیره ، اما مچ چپم دیگه خیلی بودبه گفته حامد ورزش های اصلاحی انجام دادم ، دمبل و وزنه هارو سبک کردم و کلا فعالیت با دست چپ و به حداقل رسوندماما دردش زیاد فرق نکرد و امروز عاملش و پیدا کردم ! من فرمون و کلا با دست چپ میگیرم و کنترل میکنم و خب این یک ماه اخیر من خیییییلی پشت فرمون بودم ، و حس میکنم این مدل فرمون گرفتن تأثیر اصلی رو داشتهامروز تمرین میکردم که فرمون رو دو دستی 10:10 بگیرم ، اما تا حواسم پرت میشد می‌دیدم بازم دست چپم بالای فرمون هستش .قلبم یجوری هستش نمی‌دونم اسم این حال و هوا چی میشه اصلاً نمیدونم اسم این احساس چیه برای توصیفش فقط میتونم بگم یجوریه ... خیلی وقت بود این مدلی نشده بود بهونه گیر شده ، اونقدر که دیروز غر زدم در رابطه با کارای خونه آخر یهو وسط معرکه ول کردم اومدم اتاق دراز کشیدم حامد اومد بالا سرم گفت بگو چی شده ، چرا ریختی بهم ؟نمی‌دونم بخاطر فشار های این اخیر هستش ، بخاطر چی هستش ......+ میشه وقتی عادت ماهانه هستم نزارین من پاشنه بلند بپوشم ؟اون از اون ماه که دنبال خونه و دندون پزشکی بودم ۱۰ سانت داشته پام بوداینم از امروز و مشکل اینجاست که امروز هرجا که کار داشتم ، جا پارک کلی از اون مکانی که میخواستم برم دور بود .+ گفتم خسته شدم از مدل ابرو هام کلا مدلش عوض بشه گفت حیفه ابرو به این پهن و بلندی رو نازک کنم گفتم مدلش تغییر کنه راضی ام .+ دیروز یهویی برای امشب شام مهمونی دعوت شدیمامروز کلی بدو بدو که کارام واسه شب اوکی بشه یهو زنگ زدن کنسل شد :/ زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 102 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 19:39

فکر میکردم دیگه نمیام و از اتفاقات تلخ بنویسم ..عکس مال چند روز پیش هست وقتی ساعت ۳ زنگ زدم حامدم داری میای که رد تماس داد گفت جلسه ام گفتم روز جمعه جلسه ؟ چه یهویی ... کی تموم میشه ؟گفت معلوم نیست چقدر طول می‌کشهساعت ۴ زنگ زدمساعت ۵ زنگ زدم ساعت شد ۶ زنگ زدم جواب هیچ پیامی رو نمی‌داد ، قبلا هم جلسه‌ داشته اما بینش یه استراحت داشتن زنگ میزد ، لا به لا یه پیام‌ میداد نزدیک ساعت ۷ بود که پیام دادم واقعاً از دستت ناراحتم جوابم و نمیدی یه رب بعد زنگ زد که دارم میام گفتم پس لباس بپوشم بریم پرده ببینیم ؟آخه هنوز فرصت نکرده بودیم برای پذیرایی و نشیمن پرده بخریم ، کلا هیچ کدوم از پرده های خونه قبلی ها به این خونه جدیده نمی‌خوردگفت نه بزار باشه برای یه روز دیگه که رسید خونه و من دیدم پاشو داره می‌کشه لباس کار تنش بود و یه شلوار گشاد اتاق شلوارش و در آوردم که دیدم از رون تا ساق پا بسته شده شرکت لیز خورده بوده از ارتفاع ۳ متری افتاده زمین .‌‌‌‌‌.. .+ نوشته مال چند روز قبل هست فقط ثبت نشده بود زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 104 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 19:39

۲ هفته استعلاجی حامد تموم شد ۲ هفته یک روز هم استراحت نکرد لوستر زدن ، مهتابی ، خرید پرده ، خرید فرش ، تخت سنتی (هنوز موفق نشدیم بخریم ) ، تغییر لوستر آشپزخانه ، تغییر چندین باره دکوراسیون پذیرایی ، نصب گاز ، برش کابینت ، نصب فرتو کار ، باکس فر تو کار ، کلی خرید برای من برای سپهر برای خونه ، تلویزیون. عوض کردن کلی هالوژن سوختهحامد فحش میده من دعواش میکنم میگم فحش نده . اما واقعا می‌بره‌..‌‌.شوفاژ هارو دهن سرویس عوض کرده شوفاژ های ۱۲۰ ، ۱۸۰ رو باز کرده جاش ۸۰ بسته ! من همون روز تعویض خونه به حامد گفتم یکی از دیوار ها رو ، اول فکر کردیم شاید جا پیج ها برای قبل باشه اما بعدش فهمیدیم که خیر ... آقا توی این یک ماهی که خونه دستش بوده قشنگ نشسته فکر کرده چیا رو می‌تونه ببره . شوفاژ های پذیرایی ، اتاق سپهر و یکی از شوفاژ های نشیمن عوض شده دهن سرویس اول قبول نمی‌کرد ، عکس از خونه داشتیم ما ، عکس فرستادم که این شوفاژ طولش تا این قسمت دیوار بود الان تا اینجا هست ، برند شوفاژ ها عوض شده ، شده لورچ . وقتی فیلم و عکس فرستادیم دیگه سکوت کرددرب توری بالکن ، یا پنجره هارو باز کرده بردهدر یکی از کابینت هارو باز کرده برده قفل کمد دیواری :|ما اومدیم خونه رو دیدیم یدونه هالوژن خاموش نبود و وقتی تحویل گرفتیم کلی هالوژن سوخته ‌‌...راجب سند زدن خط تلفن ، اول که می‌گفت خونه تلفن نداره :| بهش گفتم آقای فلانی من گوشی تلفنی که به پریز زدین و فلان قسمت بود و دیدم مگه میشه تلفن نداشته باشه! گفت که نه تلفن خیلی‌ وقت هست که قطع هستش و ...... حامد گفت باشه اشکال نداره قطع هستش بیا به نام بزن تو مخابرات فهمیدیم قطع که نبود هیچ ، مسئول مخابرات گفت نت شرکت آسیاتک روی خط هست ! پیگیر شدم میبینم حتی اشتراک داره ، زندگی رویایی...
ما را در سایت زندگی رویایی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dzendegi-royayi7 بازدید : 138 تاريخ : سه شنبه 12 مهر 1401 ساعت: 19:39